به گزارش خبرنگار مهر، رمان «خانه پزشک» نوشته آن بیتی به تازگی با ترجمه شیرین ملکفاضلی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب، دویست و شصت و چهارمین کتاب داستانِ غیرفارسی مجموعه «جهان نو» است که این ناشر چاپ میکند.
چشمه، پیشتر کتاب «خواب گرگ» را از این نویسنده با ترجمه امیر امجد به چاپ رسانده است. «آخر هفته» و «حافظه تمامعیار» نیز دیگر آثاری هستند که از این نویسنده به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
آن بیتی نویسنده زن آمریکایی متولد سال ۱۹۴۷ است و هم در زمینه داستان کوتاه و هم رمان، آثاری دارد که باعث شدهاند تبدیل به یکی از نمادهای ادبی سالهای اخیر آمریکا شود. رمان «خانه پزشک» این نویسنده در سال ۲۰۰۲ منتشر شد که یکی از آثار قصهگوی اوست. شخصیتهای اصلی آثار این نویسنده، عموما آدمهای منفعل و سرد هستند که توانایی خلاصشدن از شر مشکلاتشان را ندارند.
بسیاری، سبک عاری از پیچیدگی نوشتههای بیتی را یادآور مینیمالیسم ارنست همینگوی دانستهاند. او از جملههای کوتاه و ساده استفاده میکند که معمولا مربوط به زمان حال میشوند و گذشته و آیندهای ندارند. جان آپدایک در تعریف از این نویسنده خطاب به او گفته است: «تو میدانی چهطور داستانی کاملا متفاوت با همه داستانهای دیگر بنویسی!»
داستان رمان «خانه پزشک» درباره زنی است که با بازگشت به مفهوم خانه، سعی دارد نوری بر رازهای تاریک و فراموششدهاش بتاباند. این زن برادری با ویژگیهای روانی و رفتاری خاص دارد؛ همچنین پدری دارد که نقش مهم و پررنگی در اتفاقات و حوادث گذشتهاش داشته است. رمان «خانه پزشک» جزئیات زیادی دارد و آن بیتی در این اثر، شخصیت اصلی را مقابل گذشتهاش قرار داده است. این گذشته در نگاه اول، نوستالژیک به نظر میرسد اما در دل خود انبوهی از رازها و باورها و اتفاقات مختلف را پنهان کرده است. طبق طرحی که نویسنده برای رمانش در نظر گرفته، این رازها و جزئیاتی که مربوط به گذشتهاند، باید رمزگشایی بشوند.
داستان ساده «خانه پزشک» در ۳ بخش روایت میشود. این داستان درباره تاثیرات منفی رفتار پدری منفور و مادری الکلی بر فرزندانشان است. هر بخش از این رمان، را یکی از اعضای خانواده روایت میکند. به این ترتیب، خواهر و برادر یعنی دختر و پسر این خانواده از اذیت و آزارهایی میگویند که پدر و مادرشان در حقشان روا داشتهاند. روایت این دو شخصیت نشان میدهد که موقعیت فعلی زندگیشان در زمان حال، متاثر از اتفاقات گذشته است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
گفت «برای گفتنش هیچ راهی غیر از گفتنش وجود ندارد.» بچه را روی دست دیگرش خواباند. اشک چشمهایش را برق انداخته بود. گفت «صورتحسابی فرستاده که احتمالا نمیتوانیم پرداختنش کنیم.»
فکرم کُند پیش میرفت، پرسیدم درباره چه کسی حرف میزند.
گفت «دکتر، شوهرت.»
فرانک برای دوستم صورتحساب فرستاده بود؟ تا اینلحظه هلن فاکس را دوست خود نمیدانستم. آشنا چرا ولی واقعا دوستم نبود. ناراحت و معذب شدم؛ چون فرانک با اینکه از وضعیتشان خبر داشت، برایشان صورتحساب فرستاد بود؛ ولی شاید من از اوضاع خبر نداشتم. میتوانستم صدای فرانک را غرق نیش و کنایه بشنوم که به من فقط میگوید هیچچیز ار راهورسم جهان نمیدانم.
گفتم «با او صحبت میکنم.» یکجورهایی حس میکردم نگرانی هلن فقط صورتحساب نیست.
گفت «جو به او زنگ زده و او خیلی توهینآمیز جواب داده و بعد من و جو دعوایمان شد. چون... خب چون جلسه گذاشتن، ایده من بود.»
گفتم «حتما سوءتفاهمی پیش آمده. امشب با او حرف میزنم.»
گفت «و بعد به من زنگ زد. میدانم از من بدت خواهد آمد، ولی من از تو خوشم میآید، برای همین میخواهم مطلبی را که هیچوقت فکر نمیکردم قادر به گفتنش باشم، به تو بگویم.»
این کتاب با ۲۳۷ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۲۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما